تاریخ این مرزبوم( ۲۵۰) سال قبل شاهد لشکرکشی نادر افشار نیز بوده ، که به همت وشهامت این راد مردان  خراسان  وی به مانند سایر جهان گشایان نیز به سرنوشت خود رسید، هر قدر از ایثار وفداکاری وایمان داری مردم این سرزمین سخن بیاد بیا وریم خلیی اند وناچیز خواهد بود، زیرا هر فرد از افراد  این وطن در روزگار خود شاهد صحنه های جهاد ومبارزه وآزادیخواهی بوده ویااینکه  بحیث یک رهبر در کشور ویا ریئس در سطح یک قریه بوده باشد، بدون تردیدگفته می توانم که هرکدام از خود نام نیک ویا بدبه ماندگار  مانده است.به همین ملحوظ به خود لازم می دانم که در مورد همچون اشخاص حقیقت جو ودلیر مرد که سرمشق مردانگی وآزادیخواهی دیگران گردیدند وبخاطر منافع مردم، خود گزری وجان فشانی نمودند  که حتی درسطح یک روستای اعم  اگرباشند،رشادت وجونمردی شان رابنویسم ، به همین ملوحظ بیاد یکی از مردان دلیر وشجاع روستای پریان باستان میرویم، که در مقابل غارت گران از خود جسارت وشهامت نشان داده وبعد از گزشت چند صد سال نام ایشان به عنوان یک مردفداکار ومدافع در بین مردم اش نسل به نسل سینه به سینه انتقال میکنند.این مردشجع ودلیر محمد سعید خان فرزند خلیل الله که وی در عصر بابر در کرپیتاب پریان متولد گردید، وی یک جوان سخاوتمند وبردبار بوده که از پدر کلان خود یک میل سلاح سیاه کمان که درسه قسمت  آن   حلقه طلایی نقش بسته بود نیز برایش یاد گار مانده بود.که همان سیاه کمان تااکنون در نزد یکی از ورسه  ویا باز ماندگان وی موجود  است.با دیدن آن سیاه کمان قدیمی از زنده گانی محمد سعید خان جویان شدم،که دررابطه باوی شمار ی از بزرگ سالا ن محل چنین حکایت نمودند:(اومردی دلیر بود ، همه وقت با خود سلاح می داشت، از مال ومنال باشندگان روستا مراقبت ومحافظت میکرد،در عصروزمان وی هیچ کس جرائت غارت وچپاول را نداشته بخصوص مردم نورستان از محمدسعید خان میترسیدند، حتی اگرطفل ایشان گریان میکرد با یاد وگرفتن نام محمدسعید آن طفل از گریان باز می ایست،این مرد ازتمام روستای پریان مواظبت کامل داشت، درآن زمان علمای دین در بخارا شریف درس میخواندن بعد از ختم تحصیل مصدر خدمت در محلات مسکونی می بودند  ، با جودیکه مردم روستای پریان مسلمان بودند، گاه بی گاه از طرف سادات وایشانان ورسج  ولایت تخار به بهانه این که شما مسلمان نیستید ویا شیعه هستیند دست به چور وجپاول میزدند، اما در موجودیت این مرد دلیر هچکس موافق به کاری نمی شد.) بزرگ سالا در موردشخصیت  وکارنامه ای محمد سعید خان افزودندکه:(او روز می خواست به خبر گیری یکی از خویشاوندان خود به ولایت بدخشان برود نظر به مشلات که داشت به وقت معین سفر کرده نتوانست  سرانجام یکروزی سفرکردوبه بدخشان رفت مردمان تخا از عم موجودیت وی در روستای پریان اطلاع حاصل کردند،وقت رامناسب حال خود دیدنداز فرصت دست داشته خود استفاده کرده به روستای پریان هجوم آوردند، که درنتجه گفته می شود که تمام مال ودارای مردم پریان را حتی شمارزن ومرد رانیز به عنوان کنیز باخود به طرف تخار انتقال می دادند، از قضای روز گار درحین حال که غارت گران مردم رابه طرف تخار انتقال می دادنند ، محمد سعید خان از سفر خو د به روستای پریان رسید، به هرطرف دید که کسی معلوم نمی شودهمه چیز های گدودبه مشاهده می رسد ، ناگاه نظروی به مرد خوردکه از دست غارت گران جان به سلامت برد، ازوی جریان را جویان شد، که چی گپ است؟ ومردم راکه  چور وچپاول نموده؟ آن شخص که خودرا زرانگ میدانست ویک فردخودپسند نیز بود، به وی معلومات مفصل داد که: مردم را با مال ودارای شان به طرف تخار بردند.ممد سعید خان به عجله با اسپ سوار شده  سیاه کمان درشانه کرد کاردرا دربغل بسته به عقب یغما گران شتافت، همین که به فاصله چندگزی راۀ را طی نمودنظراش به آخرین قسمت کاروانهای غارت گران افتید، فوراً یک مرمی شلیک کردباشنیدن صدای مرمی غارت گران مردم از قید وبند خود ریا نمودندوخودشان فرار کردند